درسنامه آموزشی هویت اجتماعی (علوم اجتماعی) دوازدهم با پاسخ درس 9: بعد سیاسی هویت ایران
چه رابطهای میان جامعه و نظام سیاسی آن وجود دارد؟
آیا پدیدههایی چون شناسنامه، گذرنامه، پرچم، روزها و جشنهای ملی، مرزهای سیاسی، نیروهای مسلح، جنگ، صلح، سازمانها و ادارات، دادگاهها، شوراهای اسلامی شهر و روستا، روزنامهها، رسانهها، صداوسیما، احزاب و گروههای سیاسی، قوه مقننه، قوه مجریه، قوه قضاییه، مجلس خبرگان رهبری، قانون، قانون اساسی، شیوههای حکمرانی و.... نشانی از هویت جامعه دارند؟ وجه اشتراک این پدیدهها چیست؟ هر جامعه علاوه بر هویت فرهنگی از هویت سیاسی نیز برخوردار است به همین دلیل در معرفی هر جامعه از ویژگیهای سیاسی از جمله نظام سیاسی آن نیز یاد میکنند. چه رابطهای میان جامعه و نظام سیاسی آن وجود دارد؟
قدرت و انواع آن
موجودی که بتواند کاری را با آگاهی و ارادۀ خود انجام دهد، دارای قدرت است. انسان به دلیل اینکه کارهای خود را با آگاهی و اراده انجام میدهد، کنشگری قدرتمند است
موجودی که بتواند کاری را با آگاهی و ارادۀ خود انجام دهد، دارای قدرت است. انسان به دلیل اینکه کارهای خود را با آگاهی و اراده انجام میدهد، کنشگری قدرتمند است اما قدرت فردی انسان محدود است. او نمیتواند همهٔ نیازهای خود را به تنهایی برآورده سازد و برای تأمین برخی از نیازهای خود، به کمک دیگران احتیاج دارد. قدرت اجتماعی هنگامی پدیدار میشود که انسان برای رسیدن به اهداف خود بتواند بر ارادۀ دیگران تأثیر بگذارد و کار ارادی دیگران را به خدمت بگیرد. کسانی که توان تأثیرگذاری بیشتری بر ارادۀ دیگران دارند، از قدرت اجتماعی بیشتری برخوردارند. علاوه بر افراد، نهادها، سازمانها و جوامع نیز دارای قدرت اجتماعی هستند.
به نظر شما چه راههایی برای تأثیرگذاری بر ارادۀ دیگران وجود دارد؟


قدرت مقبول و قدرت مشروع
قدرت اجتماعی، بدون پذیرش و توافق دیگران پدید نمیآید؛ یعنی دیگران باید بپذیرند که مطابق آنچه از آنها خواسته میشود، عمل کنند. تنها راه تأثیر گذاردن بر ارادۀ دیگران و به خدمت گرفتن فعالیت ارادی ایشان، جلب تبعیت آنهاست. تبعیت دیگران به دو صورت ممکن است.
تبعیت با کراهت؛ تبعیتی است که ناشی از تهدید و ترس باشد و با تبعیت با رضایت؛ تبعیتی است که با رضایت و میل درونی همراه است.
قدرتی که بدون استفاده از تهدید و با رضایت طرف مقابل به دست میآید، دارای مقبولیت است و قدرتی که با مقبولیت همراه باشد و بهصورت رسمی پذیرفته شده باشد، «اقتدار» نامیده میشود. به نظر شما قدرتی که دیگران با اکراه از آن تبعیت میکنند، تا چه زمانی میتواند تداوم داشته باشد؟


دانستید قدرتی که بدون استفاده از تهدید و رضایت تبعیت کنندگان به دست میآید، مقبولیت دارد، اما مشروع بودن قدرت معنای دیگری دارد.
بنابراین، مدار مقبولیت، خواست و ارادۀ کسانی است که قدرت بر آنها اعمال میشود؛ اما مدار مشروعیت، حق و باطل بودن است. البته قدرت مشروع نیز انواعی دارد: اگر قدرت مطابق قانون و حکم الهی باشد، مشروعیت حقیقی دارد، اما اگر موافق با ایدئولوژیهای ساختگی بشری باشد، مشروعیت دروغین دارد.
مقبولیت و مشروعیت حقیقی میتوانند باهم باشند و میتوانند از یکدیگر جدا باشند.
اگر قدرت مطابق قانون و حکم الهی باشد و تبعیت از آن نیز با رضایت و میل همراه باشد، قدرت هم مشروعیت حقیقی دارد و هم مقبولیت اجتماعی. هنگامی که قدرت برخلاف حکم و قانون الهی باشد اما تبعیت از آن، از روی رضایت باشد، قدرتی مقبول ولی غیرمشروع شکل میگیرد. آیا در جامعهای که فرهنگ مردم، فرهنگ دینی است، قدرت نامشروع میتواند مقبولیت داشته باشد؟



نظام سیاسی و انواع آن
هرگاه قدرت برای رسیدن به هدفی معین سازمان پیدا کند، سیاست پدید میآید، زیرا سیاست، اعمال قدرت سازمان یافته برای دستیابی به هدفی معین است. سیاست در معنای عام خود، شامل هر نوع تدبیر و سازمان دادن قدرت است.
هر جامعهای به تناسب هویت و فرهنگ خود، آرمانها و ارزشهای ویژهای دارد و نمیتواند بدون سیاستی مناسب به ارزشها و آرمانهای خود دست یابد.
مجموعهٔ سازوکارهایی که برای اعمال سیاستهای جامعه وجود دارد، نظام سیاسی را شکل میدهد.
در یک جامعه، نظام سیاسی نمیتواند مستقل از نظامهای دیگر مانند نظام فرهنگی، اقتصادی و... باشد؛ بلکه در تعامل با آنها قرار میگیرد. نظام سیاسی بر نظامهای دیگر، به ویژه نظام فرهنگی اثر میگذارد و از آنها تأثیر میپذیرد.
نظام فرهنگی عقاید، ارزشها و اصول حاکم بر نظام سیاسی را تأمین میکند و اگر عملکرد نظام سیاسی در جهت عقاید و ارزشهای فرهنگی جامعه باشد، نظام فرهنگی، مقبولیت دارد؛ اما اگر نظام سیاسی به دلایل داخلی و یا تحت تأثیر و فشار عوامل خارجی، از اصول و ارزشهای فرهنگی خود عدول کند، نظام فرهنگی مقبولیت نظام سیاسی را کاهش میدهد.
نظام سیاسی نیز اگر به ارزشهای فرهنگی جامعه وفادار بماند، با استفاده از مدیریت سیاسی خود، به بسط و توسعهٔ فرهنگ کمک میکند و اگر از ارزشها و آرمانهای جامعه دور شود زمینهٔ بحرانهای فرهنگی و هویتی را فراهم میسازد. به نظر شما چه رابطهای میان نظام اقتصادی و نظام سیاسی وجود دارد؟
گفته شد که جامعه دارای هویت سیاسی است. جامعه با پذیرش یک نظام سیاسی خاص، هویت سیاسی پیدا میکند. با چه ملاکهایی میتوان نظام سیاسی را دستهبندی کرد و چه انواعی برای نظام سیاسی وجود دارد؟


نظامهای سیاسی را میتوان براساس ملاکهای گوناگون به انواع مختلفی دستهبندی کرد.
الف) بر اساس تعداد افراد تأثیرگذار و تصمیم گیرنده؛ با این ملاک، نظامهای سیاسی به سه دسته تقسیم میشوند:
- نظامهایی که در آنها یک فرد حاکم است و تصمیم میگیرد؛
- نظامهایی که در آنها اقلیتی تصمیم گیرنده است؛
- نظامهایی که در آنها اکثریت مردم در سرنوشت سیاسی خود تأثیر گذارند.
ب) بر اساس روش تصمیم گیری؛ با این ملاک، نظامهای سیاسی به دو دسته تقسیم میشوند:
- نظامهایی که در آنها حاکم یا حاکمان براساس اهداف و اغراض و امیال خود تصمیم میگیرند؛ یعنی هر نوع تصمیمی را برای خود جایز میدانند.
- نظامهایی که در آنها حاکم یا حاکمان براساس حقیقت و فضیلت و با توجه به موازین عقلی تصمیم میگیرند.
ج) براساس دینمداری یا دنیامداری؛ نظامهای سیاسی دینی بر مدار احکام و قوانین الهی سازمان مییابد. نظام سیاسی فقط ارزشها و آرمانهای دنیوی و این جهانی را مدنظر قرار میدهد.
ارسطو از دو ملاک اول و دوم برای دستهبندی نظامهای سیاسی استفاده کرده و از شش نوع نظام سیاسی نام میبرد. در سه نوع از این نظامهای سیاسی، یک فرد، یک اقلیت یا اکثریت براساس خواستهها و تمایلاتشان بر جامعه حکومت میکنند و در سه نوع دیگر، حکومت یک فرد، اقلیت یا اکثریت بر حقیقت و فضیلت استوار است.
ارسطو، حاکمیت اکثریت را در صورتیکه بر مدار خواستههای آنها باشد، دموکراسی مینامد؛ زیرا دموکراسی به معنای حاکمیت مردم است و در این نوع حاکمیت، مردم براساس خواستهها و تمایلات خود حکومت میکنند.
او حکومتی را که در آن اکثریت مردم بر اساس حقیقت و فضیلت حضور و فعالیت دارند، جمهوری میخواند. او بین حکومت جمهوری و دموکراسی تفاوت میگذارد.
فارابی در گونهشناسی نظامهای سیاسی علاوه بر دو ملاک پیش گفته، ملاک سوم را نیز در نظر میگیرد. در دستهبندی فارابی از نظام سیاسی، مدینهٔ فاضله جامعهای است که براساس قوانین الهی شکل میگیرد. او جوامعی را که آرمانها و ارزشهایشان الهی و عقلانی نباشد جوامع جاهله مینامد و آنها را به اقسامی تقسیم میکند.
گفتوگوکنید (صفحهٔ 73 کتاب درسی)
دربارۀ تفاوت جمهوری و دموکراسی از دیدگاه ارسطو گفتوگو کنید.
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی با هم دارند؟
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی دو نوع نظام سیاسی شناخته شده در دنیای امروز هستند. دربارۀ این دو نظام سیاسی چه میدانید؟
لیبرالیسم به معنای مباح دانستن همهٔ امور برای انسانهاست و دموکراسی به معنای حاکمیت مردم است. لیبرال دموکراسی نوعی نظام سیاسی است که ادعا میکند با خواست و ارادۀ اکثریت مردم سازمان مییابد. این نظام سیاسی هیچ حقیقت و فضیلتی را به رسمیت نمیشناسد و حکومتی دنیوی و این جهانی است. این نظام سیاسی با فرهنگ جدید غرب که رویکردی دنیوی به عالم هستی دارد، سازگار است.
جمهوری اسلامی یا مردمسالاری دینی، نوع دیگری از نظام سیاسی است که در جهان اجتماعی اسلام مورد توجه قرار گرفته است. عنوان «جمهوری» در این ترکیب به معنای به رسمیت شناختن حضور مؤثر مردم در نظام سیاسی است و کلمهٔ «اسلامی» نشان دهندۀ این است که فعالیتها بر اساس عقاید و ارزشهای اسلامی سازمان پیدا میکنند. در این نظام سیاسی، قوانین و مقررات با خواست مردم و ذیل اراده و مشیت الهی شکل میگیرند.
عبودیت، عدالت، استقلال، آزادی، نفی وابستگی، نفی تسلط بیگانگان بر امت اسلامی، امنیت، تأمین اجتماعی، عمران و آبادانی، عقلانیت، مشورت و مشارکت در امور عمومی و ارتقای معرفت و آگاهی، از جمله ارزشهای اجتماعی اسلامی هستند.
در نگاه اسلامی، اغلب این ارزشها با آنکه ناظر به مسائل اجتماعی دنیوی هستند، تفسیر دنیوی ندارند، بلکه سیرتی الهی و دینی دارند؛ بنابراین، دستیابی به آنها وظیفهای الهی است و نه تنها منجر به بهبود زندگی اجتماعی میشود بلکه مانند سایر عبادات، موجب تقرب انسان به خداوند نیز میشود.
در آموزههای اسلامی عبادات هنگامی که بُعد اجتماعی وسیعتری پیدا میکنند، ارزش بیشتری مییابند. در برخی از روایات، مسئولیت متقابل امت و امام، مهمترین مسئولیت دانسته شده است. امت اسلامی باید از پذیرش طاغوت و قدرتهای غیرالهی خودداری کند و در شکلگیری امامت و ولایت الهی براساس موازین و ارزشهای اسلامی هوشمند و فعال باشد.
مقایسه کنید (صفحهٔ 74 کتاب درسی)
حضور مردم در یک حکومت لیبرال دموکراسی چه تفاوتی با حضور مردم در جمهوری اسلامی دارد؟
حضور مردم در یک نظام لیبرال دموکراسی یعنی توانمندی آنها در تعیین سرنوشت خویش، اعتراض یا تأیید بر تصمیم حاکمان در راستای مبنا بودن ارادهٔ بشری. اما در نظام جهموری اسلامی حضور مردم یعنی بیعت با رهبری و ولی فقیه و تأکیدی است براینکه تصمیمات گرفته شده در ساختار جمهوری اسلامی بر مبنای شریعت و فقه تشیع میباشد.
مفاهیم اساسی (صفحهٔ 75 کتاب درسی)
جمهوری اسلامی، قدرت اجتماعی، مقبولیت، مشروعیت، نظامهای سیاسی، لیبرالیسم، لیبرال دموکراسی
خلاصه کنید (صفحهٔ 75 کتاب درسی)
- عدالت، استقلال، آزادی، عمران و آبادانی و تأمین اجتماعی از جمله ارزشهای جمهوری اسلامی هستند.
- از دیدگاه فارابی میتوان نظامهای سیاسی را از منظر دینمداری و دنیامداری نیز دستهبندی کرد.
- ادعای لیبرال دموکراسی این است که با خواست و ارادهٔ اکثریت مردم سازمان مییابد.
آنچه از این درس آموختیم (صفحهٔ 75 کتاب درسی)
نظامهای سیاسی بر مبنای تعداد افراد تصمیم گیرنده و روش تصمیم گیری قابل تقسیمبندی است.
حکومت لیبرال دموکراسی، بر مبنای آزادی مادی و این دنیایی بنا شده است.
حکومت جمهوری اسلامی، بر مبنای آرای مردم ولی بر اساس قوانین الهی اداره میشود.