خلاصه کتاب دالان باریک نوشته دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون ترجمه محمدرضا فرهادیپور
نقطه عزیمت کتاب تمایز میان سه وضعیت نهادی است: لیویاتان غایب، لیویاتان مستبد و لیویاتان مهارشده. در لیویاتان غایب، دولت توان تأمین امنیت، اجرای قرارداد و ارائه خدمات پایه را ندارد؛ نظمهای قبیلهای، خشونت خصوصی و اقتدارهای محلی جای آن را پر میکنند و آزادی فردی در سایه ناامنی پایدار میماند. در لیویاتان مستبد، دولت بهجای حل مسئله تعارضات اجتماعی، خود به منبع اصلی محدودیت آزادی بدل میشود؛ ظرفیت اجرایی و انحصار قهر وجود دارد اما پاسخگویی و تکثر نهادی غایب است. تنها در ترکیبِ ظرفیت دولت با قدرت سازمانیافته جامعه—احزاب، اتحادیهها، رسانه آزاد، انجمنها و نهادهای نظارتی—«لیویاتان مهارشده» شکل میگیرد
دالان باریک استعارهای است از مسیر باریکی که تنها با همافزایی و مراقبت مستمرِ دولت و جامعه میتوان در آن پیش رفت. ورود به دالان اغلب با شوکهای سیاسی، ائتلافهای فراگیر یا چانهزنیهای تاریخی ممکن میشود، اما ماندن در آن دشوارتر است. نویسندگان نشان میدهند که چرا «دولت کوچکِ ضعیف» و «دولت بزرگِ بیمهار» هر دو به بنبست میرسند: اولی به اسارت اقتدارهای محلی و رانتجویان، و دومی به سرکوب و رکود نهادی. بنابراین مسأله اصلی، طراحی «قیود» و «ظرفیتها» بهطور همزمان است تا دولت بتواند مسائل جمعی را حل کند و در عین حال در برابر جامعه پاسخگو باقی بماند
«اثر ملکه سرخ» استعارهای از داستان لوئیس کارول است: باید بیوقفه دوید تا فقط در جای خود بمانی. در دالان باریک نیز دولت و جامعه باید پیوسته ظرفیتهای خود را افزایش دهند تا توازن حفظ شود. اگر دولت سریعتر از جامعه رشد کند، به سمت اقتدارگرایی و تمرکز غیرپاسخگو میلغزد؛ اگر جامعه پیشی بگیرد اما دولت نیرومند نشود، به هرجومرج و اسارت در شبکههای محلی بازمیگردیم. سازوکارهای کلیدیِ این رقابت سالم عبارتاند از نهادهای نمایندگی مؤثر، انتخابات رقابتی، آزادی بیان و تجمع، قوه قضائیه مستقل، و همچنین بوروکراسی حرفهای و مالیاتستانی شفاف که امکان ارائه کالاهای عمومی را فراهم میکند
نویسندگان نشان میدهند که چگونه «بازخوردهای نهادی» مسیر را تقویت میکند: جامعه سازمانیافتهتر، مطالبات دقیقتری را مطرح و نهادهای پاسخگوتری را تحمیل میکند؛ دولت کارآمدتر نیز با تولید کالاهای عمومی، سرمایه اجتماعی و اعتماد شهروندان را تقویت میکند. اما همین چرخه میتواند معکوس هم عمل کند و به «تلهها» بینجامد: تله بیاعتمادی، تله رانتجویی، تله قطبیسازی. بنابراین، سیاستهای خردِ توانمندسازی مدنی—آموزش مدنی، دسترسی به اطلاعات، شفافیت بودجه، حمایت از تشکلها—همسنگِ اصلاحات کلانِ تقویت ظرفیت دولت اهمیت دارند تا اثر ملکه سرخ به نفع آزادی کار کند نه علیه آن
ماندگاری در دالان باریک نیازمند همنشینی سه لایه است: هنجارهای اجتماعیِ حمایتگر آزادی، حقوق و قواعد رسمی، و ظرفیت اجرایی دولت. هنجارهایی مانند تحمل دگراندیشی، اعتماد افقی، عادت گفتوگو و سازوکارهای حل تعارض، هزینه سرکوب را بالا میبرند و از افراطگرایی میکاهند. حقوق و قواعد—از قانون اساسی تا قوانین انتخابات، شفافیت مالی و تضاد منافع—کانالهای مشارکت و نظارت را تثبیت میکنند. ظرفیت دولت—از ثبت احوال و مالیاتستانی تا نظام قضایی و پلیس حرفهای—بنیادی است تا آزادی به هرجومرج نغلتد و حقوق به کاغذی بیاثر بدل نشود
نویسندگان بهویژه بر «حقوقِ فراگیر» مانند حقوق زنان و اقلیتها تأکید دارند که قدرت جامعه را همافزا میکنند؛ گسترش حق رأی، دسترسی برابر به آموزش و بازار کار، و حفاظت از آزادی بیان و تشکل، دامنۀ اجتماعیِ دفاع از آزادی را پهن میکند. از سوی دیگر، بوروکراسی شایستهسالار و نظام قضایی مستقل، وسوسههای رانتجویی و اقتدارگرایی را مهار میکنند. جمعبندی فصل روشن است: آزادی محصول طراحی تکابزاری نیست؛ حاصل همسازی لایههای اجتماعی، حقوقی و اجرایی است که یکدیگر را تقویت میکنند و با اختلال در هر لایه، خروج از دالان محتمل میشود
بخش تطبیقی کتاب نشان میدهد هیچ «جبر جغرافیایی» یا «فرمول ساده» برای آزادی وجود ندارد. انگلستان با محدودسازی تدریجی تاج و تخت، رشد پارلمان، استقلال نسبی قضات و مالیاتستانی مذاکرهشده، بهتدریج وارد دالان شد. ایالات متحده با نهادهای فدرال، مطبوعات آزاد و جامعه مدنی قدرتمند نمونهای از رقابت پایدار دولت و جامعه ارائه کرد، هرچند پرسش نژاد و حقوق مدنی نشان داد که ماندن در دالان نیز مبارزهای طولانی است. در مقابل، چین امپراتوری و سپس دولت مدرن، ظرفیت اجرایی بسیار اما مهار اجتماعی محدود داشت و اغلب به سمت لیویاتان مستبد میل کرد
امپراتوری عثمانی و بسیاری از جوامع خاورمیانهای در تله اقتدارهای محلی، مالیاتسپاری و ضعف بوروکراسی گرفتار ماندند و هنگام تلاش برای مدرنسازی، یا به تمرکز اقتدارگرایانه لغزیدند یا به شکنندگی سیاسی. هند نمونهای از ورود دشوار به دالان است: دموکراسی رقابتی و جامعه مدنی پویا در کنار ضعف اجرایی و شکافهای طبقاتی/قومیتی. این روایتها نشان میدهند که «نهادهای آغازین»، ائتلافهای سیاسی، جنگها، منابع طبیعی و شوکهای فناوری مسیرها را شکل میدهند، اما عامل تعیینکننده، توان جامعه برای ساختن قیدهای معتبر بر دولت و توان دولت برای ارائه کالاهای عمومی است
نتیجه عملی کتاب، دستور کار دوگانهای است: تقویت همزمان ظرفیت دولت و قدرت جامعه. در سطح دولت، اصلاح بوروکراسی به سمت شایستهسالاری، دیجیتالیکردن خدمات عمومی، ثبتنام همگانی و نظام مالیاتی عادلانه، بنیان تولید کالاهای عمومی و عدالت را میگذارد. در سطح جامعه، تضمین آزادی بیان و تشکل، دسترسی آزاد به اطلاعات، شفافیت بودجه، حمایت از رسانه مستقل و آموزش مدنی، سازوکارهای نظارت مردمی را توانمند میکنند. سیاستهای ضدانحصار و ضدفساد، قواعد بازی را برای رقابت منصفانه و پاسخگویی تنظیم میکنند
نویسندگان هشدار میدهند که دالان باریک «ایستگاه» نیست؛ «فرآیند» است. قطبیسازی سیاسی، نابرابری شدید، تضعیف نهادهای میانجی و حملات به رسانه و قضا، نشانههای خروج از دالاناند. در مقابل، ائتلافهای فراگیر اصلاحطلب، سازوکارهای گفتوگوی اجتماعی، استقلال نهادهای نظارتی و قواعد پایدار انتقال قدرت، بیمههای نهادیِ ماندگاری آزادیاند. به بیان دیگر، مهمتر از «اندازه دولت»، «کیفیت دولت» و «قدرت جامعه» است؛ و مهمتر از تصویب قانون، «اجرای بیطرفانه» آن. تنها با این دوگانه پویا میتوان از کژراهههای لیویاتان غایب و مستبد دور ماند و در دالان باریک پیش رفت