متكلمان همانند فلاسفۀ مشاء صرفاً بر استدلال عقلی تكيه میكنند؛ اما اصول و مبادی عقلی آنها با اصول و مبادی فلاسفه تفاوت زيادی دارد. متكلمان غالباً استدلال خود را بر اساس حسن و قبح عقلی استوار میكنند (رد گزينۀ ۴). مثلاً استدلالی دربارهٔ «ثواب آخرت» مطرح میكردند كه به اين صورت است: تكاليف دينی برای اين وضع شده كه نفع و فايدهٔ آن به ما برسد؛ وگرنه عبث خواهد بود و هرچيز عبث نيز قبيح است. اما اين سود و فايده يا بايد در دنيا به مؤمن برسد يا در آخرت. اگر در دنيا نرسد، در آخرت حتماً بايد برسد وگرنه قبيح است (رد گزينۀ ۳). اگر در اين تكاليف هيچ سودی نباشد نيز عبث است و قبيح و نيز اگر سود آن به خدا برسد نيز قبيح است. زيرا خداوند از اين اغراض منزه است. بنابراين معتزله نه تنها حسن و قبح را به زندگی انسان مربوط میدانند، بلكه آن را به خدا و جهان هستی نيز سرايت میدادند (رد گزينۀ ۱). اما حكما معتقد بودند كه حسن و قبح به زندگی انسان مربوط است و دربارهٔ خدا و جهان هستی نمیتوان با اين معيار قضاوت كرد.