ارسطو معتقد بود که انسان، از لحاظ منطقی، در جنس با سایر حیوانات مشترک است؛ یعنی او هم حیوان است و ویژگیهای حیوانات، از قبیل غریزه، احساس و ادراکات حسی را دارد. پس جنس انسان همان «حیوانیت» است (رد گزینهٔ ۲). از نظر ارسطو انسان یک فصل مميّز و جداکننده به نام «نطق» یا «تفکر» و «اندیشهورزی» دارد که او را از سایر حيوانات جدا میکند. او میتواند تفکر و استدلال نماید؛ استدلال و تفکر خود را با قوهٔ نطق به دیگران منتقل کند و با آنها مراودهٔ علمی و فکری برقرار نماید. بنابراین همهٔ انسانها به سبب دارا بودن قوهٔ تفکر و قوۀ نطق، انساناند و نوعی متفاوت از سایر حیوانات محسوب میشوند (رد گزینهٔ ۱).
ارسطو معتقد بود که تفکر و نطق مربوط به بعد غیرمادی وجود انسان، یعنی «روح» است (رد گزینهٔ ۴).
توجه: فصل ذاتی انسان از سایر حیوانات، در واقع «نفس ناطقهٔ انسانی» است. نشانهٔ وجود این نفس ناطقه، تفکر و نطق است. لذا برای جداسازی انسان از سایر حیوانات میتوان تفکر و نطق را ملاک قرار داد.