یک مفهوم را وقتی جزء یک مفهوم دیگر میگویند که وقتی آن مفهوم دیگر را تصور میکنیم ضرورتاً آن مفهوم هم بدون هیچگونه دلیل تصور میشود؛ مثلاً وقتی مفهوم مثلث را تصور میکنیم، خودبه خود مفهوم سه ضلعی را هم تصور میکنیم، پس مفهوم سه ضلعی، جزء مفهوم مثلث است و اثبات سهضلعی بودن مثلث نیاز به دلیل ندارد. پس اگر مفهومی جزء مفهوم دیگر بود اثبات آن مفهوم هیچ نیازی به دلیل ندارد. و همچنین هر مفهومی عین خودش است و کاملاً بدیهی است و نمیتوان گفت چرا مثلث، مثلث است. پس هر دو مفهومی که عین هم بودند حمل یکی بر دیگری نیازمند دلیل نیست. بر اساس این توضیح:
گزینۀ ۱ غلط است چون اگر مفهوم وجود، جزء مفهوم ماهیت بود، حمل آن بر ماهیت نیازمند دلیل نبود همانطور که حمل سه ضلعی بر مثلث نیازمند دلیل نیست.
گزینۀ ۲ غلط است بهدلیل اینکه اگر مفهومی عین یا جزء ماهیت نباشد، حمل آنها بر هم نیازمند دلیل است مثل اینکه بگوییم آب گرم است که میتوانیم بپرسیم چرا آب گرم است؟ و توضیح آن نیازمند دلیل است حالا اگر وجود، عین یا جزء ماهیت نباشد، برای حمل وجود بر ماهیت باید دلیل داشته باشیم.
گزینۀ ۴ غلط است چون اگر مفهوم وجود عین مفهوم ماهیت بود، حمل وجود بر ماهیت نیازمند دلیل نبود. بهمحض تصور ماهیت باید وجود آن هم ثابت میشد در حالی که اینگونه نیست.
بنابراین گزینۀ درست، گزینۀ ۳ است، چون وجود نه عين ماهیت است و نه جزء ماهیت. به همین سبب است که باید برای حمل وجود بر ماهیت دلیل داشته باشیم، یعنی اگر بگوییم مثلاً درخت وجود دارد باید برای آن دلیل داشته باشیم که دلیل ما برای اثبات وجود هرچیزی ممکن است حسی یا تجربی و یا عقلی باشد.