با توجه به رویکرد معرفتی ـ علمی فرهنگ غرب که پس از رنسانس ظهور یافت، کدام گزینه نادرست میباشد؟
1 )
جهان غرب برای برونرفت از بحران معرفتی، به سوی نوعی روشنگری پیش رفت که جایگاه وحی و شهود را در شناخت علمی نادیده میانگاشت و به شناخت از راه عقل و تجربه بسنده میکرد.
2 )
اگر چه در فرهنگ قرون وسطی، کتاب مقدس و شهود آباء کلیسا معتبرترین راه شناخت جهان بود و به موازات آن، شناخت از راه عقل و تجربه نادیده گرفته میشد اما در دوران رنسانس این روش معرفتی، مورد تردید قرار گرفت و به تدریج به بحران معرفتی انجامید.
سکولاریسم، اومانیسم و روشنگری، سطحیترین لایهٔ فرهنگ معاصر غرب و کالبد و شالودهٔ آن هستند و تمامی چالشهای جهانی، از این لایهٔ هویتی برمیخیزند ولی بحرانهای معرفتی و معنوی به این لایه اختصاص دارند.
4 )
بحران معرفتی جدید هنگامی آغاز شد که محدودیتهای علمی دانش تجربی و همچنین وابستگی آن به معرفتهای غیرتجربی و غیرحسی آشکار شد. در واقع در نیمه اول قرن بیستم با روشن شدن محدودیت علم تجربی، علم از داوریهای ارزشی دست شست و روشنگری مدرن به امور طبیعی محدود شد.