اما روح، بر اساس این مکتب، چیزی ضمیمه شده به بدن نیست، بلکه نتیجه رشد و تکامل خود جسم و بدن است. از نظر ملاصدرا، روح و بدن دو چیز مجزا نیستند که کنار هم قرار گرفته باشند بلکه اینها وحدتی حقیقی دارند به گونهای که یکی (روح) باطنِ دیگری (بدن) است؛ بنابراین بُعد محسوس انسان (بدن) ظاهر اوست و بُعد نامحسوس او (روح،) باطنش محسوب میشود. (تأیید گزینه 1).
اینکه روح، نتیجه رشد و تکامل خود جسم و بدن است، به این معنا نیست که بدن تبدیل به روح میشود. بلکه وقتی بدن رشد و تکامل پیدا میکند، در عین اینکه هنوز بُعد جسمانی و ظاهری خود را دارد، دارای بُعد روحانی و باطنی نیز میشود که به آن روح میگویند (رد گزینه2).
از دیدگاه این مکتب، حقیقت انسان، همان گونه که بسیاری دیگر از فیلسوفان گفتهاند، حقیقتی دو بعدی است: روح و بدن (رد گزینه 3)؛
از نظر حکمت متعالیه روح انسانی آخرین درجه تکاملی است که موجودات زنده میتوانند به آن برسند. ظرفیت روح انسانی پایان ندارد و روح میتواند به هر مرتبه کمالی در جهان دست یابد و به هیچ درجهای از کمال قانع نمیشود، پس روح آخرین درجه تکاملی موجودات زنده است، نه آخرین درجه تکاملی در جهان. به عبارت دیگر، در عالم طبیعت موجودات نهایتاً میتوانند به درجه روح انسانی برسند، ولی خود این روح میتواند در عالم ماوراءالطبیعه به هر مرتبهای از کمال نائل شود (رد گزینه 4).