اگر معلولی که اکنون موجود است علتی داشته باشد که آن علت هم خودش معلول باشد، به ناچار، این معلول هم علت دیگری دارد. حال اگر این علت دوم هم معلول باشد، برای موجودشدن به علت سومی نیازمند است. اکنون اگر سلسلهٔ علتها بخواهد تا بینهایت پیش برود، یعنی منتهی به علتی نشود که معلول دیگری نباشد، «تسلسل علل نامتناهی» پیش میآید. بنابراین این حالت وقتی رخ میدهد که علت و معلولهای مترتب بر هم، منتهی به هیچ علت غیر معلول نشوند.
1- این گزینه لزوماً نامتناهی بودن سلسلهٔ علل را نشان نمیدهد زیرا این بیان، با دوری بودن تعداد متناهی از علت و معلولها هم سازگار است. یعنی مثلاً اگر سه موجود «الف»، «ب» و «پ» داشته باشیم به صورتی که «االف» معلولِ «ب» و «ب» معلولِ «پ» و «پ» نیز معلول «الف» باشد، در این صورت، هر موجودی معلول علتی است و آن علت، معلول علتی دیگر است و تسلسل علل نامتناهی هم رخ نداده است.
2- این تسلسل معلولهای نامتناهی است، نه علل نامتناهی.
3- این عبارت لزوماً تسلسل را نشان نمیدهد، زیرا ممکن است این موجودات بیشمار همگی معلول یک علت واحد باشند.