در يک روز تعطيل، اشكان و سپهر به پارک میروند و برای سوار شدن به ترن هوايی از متصدی آن بليطی خريداری میكنند. در اين زمان اشكان از سپهر میپرسد كه آيا هنگام دريافت بليط متوجه دو انگشت بريدهٔ متصدی آن شدی؟ ولی سپهر هيچ چيزی به ياد نمیآورد. به نظر شما علت اين فراموشی چيست؟