در فلسفۀ جديد غرب، يك نظريۀ معرفتشناسی مطرح شد كه به انكار اصل عليت پرداخت. طبق اين نظريه، مبنای همۀ شناختهای انسان تجربه است و جز تجربه راه ديگری برای آگاهی از جهان وجود ندارد. عليت هم رابطهای است كه نمیتوان آن را از طريق تجربه و مشاهده كشف كرد. بنابراين طبق اين نظريه، اصل عليت به مثابۀ يك اصل عقلانی نفی میشود.
گزينۀ ۱: اين نظريه اصلاً شناخت عقلی را نمیپذيرد. در نتيجه، عليت نيز چون يك اصل عقلی است و به تجربه در نمیآيد، رد میشود.
گزينۀ ۲: تنها چيزی كه ما در تجربه مشاهده میكنيم، تعاقب دو حادثه است؛ اما عليت بين آنها را مشاهده نمیكنيم. پس نمیتوانيم بگوييم عليتی هست. اين گزينه همان بيان نفی عليت بر مبنای اين اصل معرفتی است كه شناخت فقط شناخت تجربی است.
گزينۀ ۴: اين گزينه بيانگر منشأ اعتقاد عموم به اصل عليت است. چون هميشه ديدهايم كه دو حادثه پشت سر هم میآيند، به وجود عليت بين آنها حكم كردهايم. درحالی كه عليتی را مشاهده نكردهايم.