«أنت تعطینا الحرارة و الضیاءَ کشمسِ جذوتها مستعرةٌ، لذلک تنمو أزهارُ أفکارِنا و هی تزیننا!»:
تو چون خورشیدی که اخگر آن فروزان است به ما گرما و نور میبخشی، بدان سبب شکوفههای افکار ما میرویند و آنها ما را زینت میدهند!
2 )
وجود تو شعلههای فروزان خورشیدی است که به ما گرما و نور میبخشد، تا بخاطرش در حالی که ما را زینت میدهند، افکارمان شکوفا شود!
3 )
تو خورشیدی هستی که با شعلههای فروزان خود گرما و نوری به ما عطا میکند، که بخاطر آن شکوفههای فکر ما رشد میکند درحالی که با آن مزین میشویم!
4 )
وجودت چون خورشیدی است که اخگرش فروزان میباشد و گرما و نورش به ما عطا میشود، بدین سبب شکوفههای فکر ما رشد کرده بدان مزین میشویم!